مطالب مرتبط
()[1]. نهج البلاغه، خطبه189.یکى از معانى ولایت، سرپرستى و اداره جامعه است، غیر از قرآن، در روایاتى که از معصومان به ما رسیده واژه «ولایت» در همین معنا بسیار به کار رفته است، در این جا براى نمونه چند روایت را نقل مىکنیم:
1- حضرت امیرمومنان(ع) در عبارتهاى مختلفى از نهجالبلاغه، واژه ولایت را به همین معناى سرپرستى به کار برده است؛ مثلا:
الف- در خطبه دوم نهجالبلاغه بعد از این که درباره اهل بیت مىفرماید: «هم موضع سره و لجاء امره و عیبه علمه و موئل حکمه و کهوف کتبه و جبال دینه بهم اقام انحنا ظهره و اذهب ارتعاد فرائصه» آنگاه مىفرماید: به وسیله آل پیامبر- که اساس دین هستند- بسیارى از مسائل حل مىشود. «و لهم خصائص حق الولایه و فیهم الوصیه و الوراثه»، اختصاصات ولایت مال اینهاست.
حضرت امیرالمومنین(ع)، اهل بیت(ع) را به عنوان این که داراى خصائص ولایت هستند، یاد مىکند، نه ولایت تکوینى، چون ولایت تکوینى یک مقام عینى است که نه در غدیر نصب شده است نه در سقیفه غصب. و اساساً قابل نصب و غصب نیست، آن فیض خاص الهى است که نمىتوان از کسى گرفت؛ مثلا مقام «سلونى قبل ان تفقدونى فلانا بطرق السماء اعلم منى بطرق الارض»[1] که در سقیفه غصب نشد. در خطبههایى که امیرالمومنین(ع) خود را به عنوان والى و ولى معرفى مىکند، این تعبیرات فراوان است که من حق ولایت بر عهده شما دارم و شما مولى علیه من هستید،
این سخن بدین معنا نیست که من قیم شما هستم، و شما محجورید .بلکه به معناى سرپرستى و حکومت و اداره شئون مردم است.
ب- در خطبه 216، که در صفین ایراد کردند، فرمود: «اما بعد فقد جعل الله سبحانه لى علیکم حقا بولایه امرکم». در همان خطبه در بندهاى شش و هفت آمده است: «و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالى على الرعیه لا تصح الرعیه الا بصلاح الولاه و لا تصلح الولاه الا باستقامه الرعیه». این جا سخن از ولى و ولایت والىها است که ناظر به سرپرستى جامعه مىباشد.
ج- در نامه 42 نهجالبلاغه مىخوانیم که: وقتى حضرت على(ع) مىخواست به طرف دشمنان حرکت کند نامه اى به «عمر بن ابى سلمه مخذومى، والى بحرین نوشت و او را به مرکز طلبید و دیگرى را به جایش فرستاد، وقتى که آمد به او فرمود: این که تو را از بحرین آوردم و دیگرى را به جایت فرستادم براى این نیست که تو در آن جا بد کار کردى بلکه اکنون من
در سفر مهمى هستم که تو مىتوانى در کارهاى نظامى مرا کمک کنى. مادامى که والى بحرین بودى حق ولایت را خوب ادا کردى و کاملا هم آن قسمت را اداره کردى: «فاقبل غیر ظنین و لا ملوم و لا متهم و لا مأثوم فلقد اردت المسیر الى ظلمه اهل الشام و احببت ان تشهد معى فانک ممن استظهر به على جهاد العدو و اقامه عمود الدین ان شاء الله».
در عهدنامه مالک اشتر، مکررا واژه ولایت را در معناى سرپرستى به کار برده است:
ج - 1: «فانک فوقهم و والى الامر علیک فوقک والله فوق من ولاک». تو که به آن جا گسیل شدى و والى مردم هستى، باید مواظب آنها باشى و کسى که والى توست و تو را به این سمت منصوب کرده است، ناظر به کارهاى توست و خداوند هم ناظر به کارهاى همه ماست.
ادامه مطلب
درباره این سایت